تاریکم. توصیف دیگری برایش پیدا نمیکنم. در تمام چهل و چند روز گذشته حتی یک روز بدون درد نداشته ام. شاید کمتر از آن دو هفته ی بستری در بیمارستان، اما همیشه بوده. کلافه، برانگیخته، خشمگین، دلشکسته و بیشتر از همه تاریکم. آدم‌ها را آن وقتی بغل بگیرید که نور هنوز از آنها عبور می‌کند. بعدتر همه چیز از فایده خالی است. به آدم‌ها وقتی گوش کنید که چیزی برای گفتن دارند. بعد‌تر همه چیز از کلمه خالی است. آدم جا می ماند در تنهایی فلان شب در اتاق تاریک و بعد‌تر با هیچ منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

دلنوشته دیجیتال مارکتینگ Atlantis مهدرمان تازه های ادبی وسلامتی akhbar tecnolozhy9 بهداشت یونیک فاینانس